سپس امام صادق علیه السلام فقط یکی از کیسه ها را برداشت و فرمود: این اصل سرمایه ای که به تو دادم و من هیچ نیازی به این سودی که تو اینگونه به دست آورده ای ندارم. آنگاه امام علیه السلام برای بیان حقیقت کار و تربیت همه تجار و بازرگانان خُرد و کلان، جمله ای کلیدی به مصادف فرمودند که «یَا مُصَادِفُ مُجَادَلَۀُ السُّیُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ»(5) ؛ مصادف! بدان که کسب حلال از جنگ تن به تن هم سخت تر است.
نامۀ امام علی(ع) به مالک اشتر، منشور حکومتداری اسلامی است که متأسّفانه تاکنون مورد تحلیل و کندوکاو دقیق و در شأن جهان تشیّع قرار نگرفته است. نویسندۀ این مقاله را به نُه مؤلّفه در اخلاق سیاسی امیرمؤمنان(ع) میرساند. این مؤلّفهها تا حدودی اخلاقی کردن سیاست در شیوۀ حکومتی امام(ع) را تبیین میکند.
چهرۀ محمّد به زردی گرایید و چنان ترس و لرزی وجودش را فراگرفت که انگار بیدی در تهاجم باد به رعشه افتاده است. به التماس افتاد و هرچه درهم و دینار در جیب داشت، بیرون آورد و با گریه و زاری گفت:
ـ تو را به خدا پدر جان، این دینارها را بگیر و مرا حلال کن! تو را به خدا من تحمّل عذاب خدا را ندارم! ... مرا حلال کن پدر جان!
شیخ ببین، من کلاس دوم ابتدایی بودم که برای اوّلین بار نماز خواندم در آن زمان پس از نصیحتهای معلّم مدرسه، از مدرسه به خانه بازگشتم و سر و گوش و پاهایم را شستم و وضو گرفتم. در اتاق ایستادم و دستانم را روی سینهام گذاشتم و به روش اهل سنّت نماز خواندم. در آن زمان پدرم که خداوند او را قرین رحمت خود سازد، وارد اتاق شد و من گوشه چشمی به او نگاهی کردم و منتظر بودم، پدرم مرا به خاطر نماز خواندن و پرهیزکاری تشویق کند.
پیامبر خدا(ص) فرمودند: «هر یک از شما که [به گونهای] سرپرست است، دربارۀ زیردستش بازخواست میشود ... مرد، سرپرستِ خانوادۀ خویش است و دربارۀ آنها از او بازخواست میشود. زن نیز سرپرست خانۀ شوهر خود و فرزندان اوست و دربارۀ آنها از او سؤال خواهد شد.»1
) هم جنسی و هم شکلی و اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آنها را بر مسلمانان آسانتر می سازد. [در محضر بهجت: ۱/۳۲]
۲) اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.[همان: ۱/۹۷]
۳) ائمه ما (علیهم السلام) دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند. [همان: ۱/۱۸۹]
علّامه حسنزادهآملی نقل کرده است: بنده حریم اساتید را بسیاربسیار حفظ میکردم. سعی میکردم در حضور استاد به دیوار تکیه ندهم، چهار زانو بنشینم، حرفی را زیاد تکرار نکنم، چون و چرا نمیکردم که مبادا سبب رنجش استاد شود. یک روز محضر آقای مهدی الهی قمشهای نشسته بودم.
همچنین شبکۀ تلویزیونی بیبیسی در گفتوگو با مارتی ریبیرو، یکی از سربازان زن شاغل در نیروی هوایی آمریکا از سختیهای کار زنان در ارتش این کشور خبر میدهد؛ بهطوری که بسیاری از زنان شاغل در ارتش آمریکا مورد آزار و اذیّت همکاران مرد خود قرار میگیرند و در عین حال تمهیداتی برای برخورد با متخلّفان از سوی مقامات آمریکایی در نظر گرفته نمیشود.
مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.
افراد زیادی برای دیدارشان که مرجع تقلید عصر خود بود به منزلشان میآمدند. سر در منزل کوتاه بود و برای ورود به خانه میبایست کمی خم میشدی.
قدّش رشید بود، بیچاره هر بار که وارد خانه میشد، سرش به بالای سردر میخورد و خون میآمد، کار حاضران در خانه آن بود که دنبال دستمال و باند بگردند و خونهای سر او را پاک کنند. مرد مجنون، ساکت اطراف را مینگریست و حاضران نیز با حال ترحّم و تأسّف او را نظاره میکردند، آرام با یکدیگر میگفتند، جنونش به حدّی است که متوجّه نمیشود و هر بار، این کار را تکرار میکند. دیوانه است دیگر...!
آقا با آن طمأنینۀ همیشگی به آرامی جملهای گفتند: «ما هم دارای جنون هستیم.»
سکوت همه جا را فرا گرفت، همه میخواستند ببینند که مرجع بزرگ دوران، چرا میگویند، همه مجنون هستیم؟! آقا ادامه داد، علما عقل را آنچه، پروردگار با آن عبادت شود و به وسیلۀ آن جنّت حاصل شود، تعریف کردهاند:
«اگر عقل کسی او را به عبادت خداوند رهنمون نباشد و هر روز معصیّت و گناه کند، عقل او عین بیعقلی و جنون است.»
ما که هر روز در حال معصیّت الهی هستیم، با این مجنون چه فرقی داریم؟ از دیدن این دیوانه همه منقلب میشویم و برایش اظهار تأسّف و ترحّم میکنیم.
بیچاره امام زمان(عج) که هر روز گناهان ما ایشان را منقلب میکند و دل پر از مهرشان را به درد میآورد...