صفحات تاريخ بشر با همه فرازها، نشيبها، طلوعها و افولها، سراسر مشحون است از حوادث ريز و درشت كه آفرينندگان آنها با دستهای همانديشه و همسو با خود، اين صحنهها را رقم زدهاند. اين دستان همفكر، همجهت ياران ناميده میشوند كه با تمام وجود در تحقّق اهداف و گرايشهای خود تلاش میكنند و موفّقيت آنان مرهون جانفشانی، اخلاص و ايثار چنين يارانی است. مطابق معيارهای تعقّل تاريخی، رمز موفّقيت يا شكست اينگونه افراد، غالباً در توان، صلاحيّت يا عدم توان ياران خود نهفته است.
«روزي رسول خدا(ص) در بين جمعي از اصحاب خود، دوبار فرمودند: «خدايا ديدار برادرانم را نصيبم كن.» اصحابي كه دور حضرت بودند، گفتند: اي رسول خدا، آيا ما برادران شما نيستيم؟ حضرت فرمودند: خير، شما ياران من هستيد. برادران من قومي هستند كه در آخرالزّمان به من ايمان ميآورند؛ در حالي كه مرا نديدهاند. خدا اسامي آنها و پدران آنها را قبل از آنكه آنها را از صلب پدرانشان و رحم مادرانشان خارج نمايد، به من آموخته است....
وَ لَوْ أَنَّ أَشْيَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ...
اگر شيعيان ما - كه خداوند بر اطاعتش موفقشان بدارد - با دلهاي متّحد و يكپارچه بر وفاي به عهد و پيمان اجتماع ميكردند، ملاقات ما از آنها به تأخير نميافتاد، و سعادت ديدار و مشاهده با معرفت و راستي بر آنها به زودي حاصل ميشد...
او ، از پيامبران بنى اسرائيل بود . خداوند او را در بعلبك براى سِبط و نواده هاى بنى اسرائيل برانگيخت و پس از داود(عليه السلام) يعنى در زمان حكومت روميان ، آمد. همسر پادشاه ، رومى فاجرى بود و آنان بُتى به نام « بَعْل » را مى پرستيدند . خداوند در مورد الياس مى فرمايد : « الياس از فرستادگان ما بود . چون به قوم خود گفت: آيا پروا نمى كنيد ؟ آيا « بَعْل » را مى پرستيد و بهترين آفرينندگان را وا مى گذاريد ؟! خدا پروردگار شما و پدران پيشين شماست ! پس او را دروغگو شمردند و در آتش احضار خواهند شد ، مگر بندگان پاكدين خدا ، و براى او ميان آيندگان ، آوازه نيك به جا گذاشتيم »
«رجعت» از عقاید عمومی و قدیمی است که در ملل مختلف جهان، میان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب قبل از اسلام - چه در ادیان آسمانی و چه در ادیان دیگر- وجود داشته و کم و بیش هنوز وجود دارد، اگر چه در پارهای از مذاهب، تأکید بیشتری روی آن شده است. در عصر ائمه(ع) خفقان و ظلم حاکمان وقت به حدی بود که آن بزرگواران، معارف دینی و عقاید اسلامی را در لابهلای ادعیه و زیارتنامهها به شیعیان و پیروان خود انتقال میدادند.
اگر بشنوی مردی که کمال یا کمالاتی دارد، به ناراحتی یا ناراحتیهایی دچار شده، عقل تو را وامی دارد که به یاریاش برخیزی و برای خلاصی او اقدام کنی و اگر نتوانی این کار را انجام دهی، مبادرت به دعا نمایی که برای او فرج و خلاص حاصل شود و شفقّت و اخلاص هم در وجود تو نسبت به او پیدا میشود. اکنون که این مطلب را توجّه کردی، میگوییم: مولای ما حضرت صاحب الزمان(عج)، تمام مرزهای کمال را احاطه کرده و به برترین مراتب جمال و جلال دست یافته است،...
ميكائيل(ع) مانند جبرئيل(ع) بر ديگر ملائك رتبه و جايگاهي والا دارد و از جمله چهار ملك مقرّب خداست.1 تا جايي كه اقرار به وجود او از جمله ضروريات اسلامي دانسته شده كه انكار آنها باعث خروج از اسلام و ارتداد ميشود.2 گاه در روايات از ايشان با عباراتي مانند با كرامتترين خلايق نزد خداوند متعال (اكرم الخلق علي الله)3 و نيز برگزيدة خداوند (خيرة الله)4 يا برگزيدة ملائك (صفوة الله من الملائكه)5 ياد شده است. در قرآن نيز از او با نام ميكال نام برده شده است
از امـام بـاقر عليه السلام آورده اند كه ضمن يك روايت طولانى در مورد امام مهدى عليه السلام فرمود:
... ثـم لا يـخـرج مـن مـكـة حـتـى يـكـون فـى مثل الحلقة
قال الراوى : فما الحلقة ؟
قال : عشرة الآف .
يعنى : ... سپس از مكه خارج نمى شود جز اينكه در حلقه و دايره اى بسيار پرشكوه .
پرسيدند: حلقه چيست ؟
فـرمـود: دايـره اى از يـك جـمـعـيـت ده هـزار نـفـرى كـه از ايـمـان تزلزل ناپذير و آگاهى و شهامت بسيارى برخوردارند
آن سالی که پیاده به کربلا مشرّف شدم، در موقع مراجعت از عتبات عالیات، از شهر مقدّس «کاظمین» به طرف «بغداد» حرکت کردم و از آنجا به طرف مرز «ایران» آمدم، مریضیِ من به شدّت عود کرد، کمکم مریض و ضعیف شدم و بعد علاوه بر بیماری مبتلا به خون دماغ شدم. در طول چند روز، قدرت و توان من تمام شد که دیگر قدرت راه رفتن نداشتم. وقتی که به یکی از روستاهای اطراف «کرمانشاه» رسیدیم، استخوانهای بدنم نمایان شده بود، خیلی نحیف و ناتوان شده بودم...
در زمانهای نه چندان دور، پیرزنی برای برآورده شدن خواستهاش شب و روز دعا میکرد تا اینکه از کسی شنید که هر کس چهل روز عملی را انجام دهد، یکی از پیامبران خدا را خواهد دید و میتواند حاجتش را از او بخواهد. او باید برای دیدن حضرت خضر(ع) چهل صبح پیش از طلوع آفتاب جلوی در خانهاش را آب و جارو میکرد. پیرزن با نیّت شروع کرد. روزهای اوّل با شوق و ذوق تمام این کار را انجام میداد. گاهی حاجتش را عوض میکرد یا دوباره منصرف میشد، گاهی هم همه چیز را به خدا میسپرد تا هر چه صلاح است، انجام دهد.