اين واقعيت برخاسته از نقش محوري و حياتي بعثت را وقتي در اوراق تاريخ به صورت وقايع و عملكردهاي به وقوع پيوسته و تثبيت شده مييابيم، اين تفكر كه بعثت داراي جايگاه عظيم و آثار وسيع ميباشد، به اثبات ميرسد.
آنچه از بعثت برمي خيزد، در يك موضوع محدود نميشود و دامنه آن گسترده ميباشد و آنچه از آزادي بشر، عدل و داد، عزت و شرافت، استقلال و ارزشهاي والاي انساني و عملكردهاي نجاتگر و رهايي بخش ميتوان سراغ گرفت، همه در پرتو بعثت متجلي شده است. از جنبه ديگر نيز مبارزات گسترده با ظلم و ستم، فساد و تباهي، استبداد و خفقان، زر و زور، سيطره جويي و مقابله با كشتار و جنايت و غارت و چپاول، از مجاهدتهاي سخت و رنجزاي نبي اكرم(ص) با قدرتمندان و ستمگران و جنايتكاران است كه ثبت شده است و اين از جنبهها و ابعاد ديگري از تلاشها پس از رخداد بزرگ بعثت ميباشد.
و همين گونه است تعليم و تهذيب و اخلاق و تربيت و معنويت زلال، كه اينها نيز از جلوههاي ديگر بعثت است و آثار فراوان بر جا نهاده است.
امام خميني به زيبايي هرچه تمامتر برخي از اهداف و آثار بعثت را توضيح ميدهد كه بايد آنها را به طور جداگانه به تحليل و بررسي كامل در آورد و اين از وظايفي است كه بر دوشها سنگيني ميكند.
انگيزه بعثت نزول وحي است و نزول قرآن است و انگيزه تلاوتِ قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا بكنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتي كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند. انگيزه، تزكيه است براي فهم كتاب و حكمت.(1) هر نفسي نميتواند اين نوري را كه از غيب متجلي شده است و متنزل شده است و به شهادت رسيده است ادراك كند. تا تزكيه نباشد تعليم كتاب و حكمت ميسور نيست؛ بايد تزكيه بشود نفوس از همه آلودگيها؛ كه بزرگترين آلودگي عبارت است از آلودگي نفس انسان و هواهاي نفسانيه كه دارد. مادامي كه انسان در حجاب خود هست، نميتواند اين قرآن را كه نور است و به حسب فرمايش خود قرآن نور است، نور را كساني كه در حجاب هستند و پشت حجابهاي زياد هستند، نميتوانند ادراك كنند، گمان ميكنند كه ميتوانند؛ لكن نميتوانند. تا انسان از حجاب بسيار ظلماني خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاي نفساني است، تا گرفتار خود بينيهاست، تا گرفتار چيزهايي است كه در باطن نفس خود ايجاد كرده است از ظلماتي كه بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ است، لياقت پيدا نميكند كه اين نور الهي در قلب او منعكس بشود. كساني كه بخواهند قرآن را بفهمند و محتواي قرآن را، نه صورت نازل كوچكش را، محتواي قرآن را بفهمند و طوري باشد كه هر چه قرائت كنند بالا بروند و هر چه قرائت كنند به مبدأ نور و مبدأ اعلي نزديك شوند، اين نميشود الاّ اينكه حجابها برداشته بشود و "تو خود(2) حجاب خودي" بايد از ميانبرداري اين حجاب را، تا بتواني اين نور را به آن طور كه هست و انسان لايق است براي ادراك او، ادراك كني. پس، يكي از انگيزهها اين است كه تعليم بشود كتاب بعد از تزكيه و تعليم بشود حكمت بعد از تزكيه.
اول آيهاي كه به رسول اكرم، به حسب روايات و تواريخ، وارد شده است، آيهإقرَأ بِاسْمِ رَبِّكَ(3) است. اين آيه اولين آيهاي است كه، به حسب نقل جبرئيل بر رسول اكرم خوانده است و از اول به "قرائت" و به تعلم دعوت شده است.إِقرَأ بِاسمِ رَبِّكَ الذِّي خَلَقو در همين سوره است كهكَلاّ إِنَّ الاِنْسَانَ لَيطْغي، أَنْ رَآهُ اسْتَغْني.(4) اين سوره اولين مورد وحي [است] و در اولين نزول وحي اين آيه در اين سوره وارد شده است كهكَلاَّ إِنَّ الاْنْسَانَ لَيطْغي، أَن رَآهُ اسْتَغْنَي. معلوم ميشود كه طغيان و طاغوت بودن از اموري است كه در رأس امور است و براي طاغوتزدايي بايد تعليم "كتاب" و "حكمت" و تَعلّم "كتاب" و "حكمت" كرد و "تزكيه" كرد. انسان اين طوري است، وضع روحي همه انسانها اين طور است كه تا يك استغنايي پيدا ميكند طغيان ميكند؛ استغناي مالي پيدا ميكند، به حسب همان مقدار طغيان پيدا ميكند، استغناي علمي پيدا ميكند، به همان مقدار طغيان پيدا ميكند، مقام پيدا ميكند، به مقداري كه مقام پيدا كرده است طغيان ميكند. فرعون را كه خداي تبارك و تعالي "طاغي" ميگويد هست براي همين است كه مقام پيدا كرده بود و انگيزه الهي در او نبود و اين مقام او را به طغيان كشيده بود. كساني كه چيزهايي كه مربوط به دنياست و آنها را بدون تزكيه نفس پيدا ميكنند، هرچه پيدا بكنند، طغيانشان زيادتر خواهد شد و وبال اين مال و اين منال و اين مقام و اين جاه و اين مسند از چيزهايي است كه موجب گرفتاريهاي انسان است در اينجا و بيشتر در آنجا. انگيزه بعثت اين است كه ما را از اين طغيانها نجات دهد و ما تزكيه كنيم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا كنيم و نفوس خودمان را از اين ظلمات نجات بدهيم. اگر اين توفيق براي همگان حاصل شد، دنيا يك نوري ميشود نظير نور قرآن و جلوه نور حق. تمام اختلافاتي كه بين بشر هست، اختلافاتي كه بين سلاطين هست، اختلافاتي كه بين قدرتمندان هست، ريشهاش همان طغياني است كه در نفس هست. ريشه اين است كه انسان ديده است كه خودش يك مقام دارد طغيان كرده است و چون قانع نميشود به آن مقام، اين طغيان اسباب تجاوز ميشود، تجاوز كه شد، اختلاف حاصل ميشود و اين فرق نميكند، از آن مرتبه نازلش طغيان است تا آن مرتبه عالي آن. از مرتبه نازلي كه دريك روستا بين افراد اختلاف حاصل ميشود ريشه آن همين طغيان است، تا مرتبه بالاتر و هرچه بالاتر برود طغيان زيادتر ميشود. فرعوني كه طغيان كرد وأَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلَي(5)گفت، اين انگيزه در همه است، فقط در فرعون نيست. اگر انسان را سر خود بگذارند،أَنَا رَبُّكُمُ الاَْعْلَي خواهد گفت. انگيزه بعثت اين است كه اين نفوس سركش را و اين نفوس طاغي را و ياغي را از آن سركشي و از آن طغيان و از آن ياغيگري كنترل كند و تزكيه كند نفوس را.
مهذب نبودن نفوس منشأ اختلافات
همه اختلافاتي كه در بشر هست براي اين است كه تزكيه نشده است. غايت بعثت اين است كه تزكيه كند مردم را تا به واسطه تزكيه، هم تعلم حكمت كند و هم تعلم قرآن و كتاب و اگر تزكيه بشوند، طغيان پيش نميآيد. كسي كه تزكيه كرد خود را، هيچگاه خودش را مستغني نميداند وإِنَّ الاْنْسَانَ لَيطْغَي، أَن رَآهُ اسْتَغْنَي؛ وقتي كه خودش را ميبيند و براي خودش مقام قائل است و براي خودش عظمت قائل است، اين خودبيني اسباب طغيان است. اختلافاتي كه بين همه بشر هست، اختلافاتي كه سر دنيا بين همه بشر هست، اين اختلافات ريشهاش اين طغياني است كه در نفس هست و اين گرفتارئي است كه انسان دارد؛ گرفتاري به خود دارد و به هواهاي نفسانيه. اگر انسان تزكيه بشود و نفس انسان تربيت بشود، اين اختلافات برداشته ميشود. اگر تمام انبياي عظام جمع بشوند در يك شهري و در يك كشوري، هيچگاه باهم اختلاف نميكنند؛ براي اينكه تزكيه شدهاند، علم و حكمت را بعد از تزكيه در نفس دارند. گرفتاري همه ما براي اين است كه ما تزكيه نشدهايم، تربيت نشديم. عالِم شدند، تربيت نشدند، دانشمند شدهاند، تربيت نشدهاند، تفكراتشان عميق است، لكن تربيت نشدهاند. و آن خطري كه از عالمي كه تربيت نشده است و تزكيه نشده است بر بشر وارد ميشود آن خطر از خطر مغول بالاتر است. غايت بعثت اين تزكيه است، غايت آمدن انبيا اين تزكيه است و دنبالش آن تعليم. اگر نفوسي تزكيه نشده و تربيت نشده وارد بشوند در هر صحنه، در صحنه توحيد، در صحنه معارف الهي، در صحنه فلسفه، در صحنه فقه و فقاهت، در صحنه سياست، در هر صحنهاي كه وارد بشوند، اشخاصي كه تزكيه نشدند و تصفيه نشدند و از اين شيطان باطن رها نشدند، خطر اينها بر بشر خطرهاي بزرگ است. و بايد كساني كه ميخواهند در اين عالم تربيت كنند ديگران را، قبلاً خودشان تزكيه شده باشند، تربيت شده باشند و كساني كه در بشر ميخواهند زمامداري كنند اگر بخواهند كه طغيان نكنند و كارهاي شيطاني نكنند، بايد تزكيه كنند خودشان را و بعثت براي همين است كه همگان را تزكيه كند.
ضرورت و اهميت تزكيه براي دولتمردان
و اين تزكيه براي دولتمردان، براي سلاطين، براي رؤساي جمهور، براي دولتها و براي سردمداران بيشتر لازم است تا براي مردم عادي. اگر افراد عادي تزكيه نشوند و طغيان پيدا كنند، يك طغيان بسيار محدود است. يك نفر در بازار يا يك نفر در روستا اگر طغيان بكند، يك نقطه محدودي را به فساد ممكن است بكشد، لكن اگر طغيان در كسي شد كه مردم اورا پذيرفتهاند، در عالمي شد كه مردم آن عالم را پذيرفتهاند، در سلطاني شد كه مردم آن سلطان را پذيرفتهاند، در رؤسايي شد كه مردم آنها را پذيرفتهاند، اين گاهي يك كشور را به فساد ميكشد و گاهي كشورها را به فساد ميكشد. اين طغيانها كه موجب اين است كه كشورهايي به تباهي كشيده بشود براي اين است كه تزكيه نشده است كسي كه زمام امور به دستش است. شما مقايسه كنيد صدام را با يك نفر آدم عادي؛ يك نفر آدم عادي هرچه طغيان بكند و هر چه فرعونيت داشته باشد جز اينكه يك افراد معدودي را به تباهي بكشد يا خانواده خودش را به تباهي بكشد كار ديگري از او نميآيد، اما صدام را ببينيد كه طغيان كرده است و طاغي است و اين طغيان موجب به فساد كشيدن يك مملكت، دو مملكت، بلكه منطقه ممكن است بشود و اگر اين طغيان در رئيسهاي جمهور بزرگ دنيا باشد، اگر رئيسجمهور امريكا طغيان بكند طغيان او يك كشورهاي بسيار را به فساد ميكشد. جنگهاي بزرگي كه در دنيا واقع شد، مثل جنگ اول و جنگ دوم، براي همين بود كه طغيان در آن طبقه بالا بود. آن طبقه بالا كه مهذب نبودند طغيان كردند و كشورهاي بزرگ را به فساد كشاندند. اگر رئيس حزب جمهوري سوسياليستي شوروي طغيان كند، طغيان او محدود نيست به اين حدود معين، طغيان او كشورهايي را به فساد ميكشد.
كساني كه در يك مقامي هستند، چه مقامهاي پايين و چه مقامهاي بالا، اگر بخواهند مملكت اصلاح بشود، اگر بخواهند اين كشور آرامش پيدا بكند، آنها بايد آرامش را از بالا شروع كنند؛ از پايين آرامش نميشود حاصل بشود. بايد اشخاصي كه زمامدار امور هستند، هر نحو زمامداري، بايد از آنجا آرامش را شروع كنند. آرامش آنها كشور را به آرامش ميكشد و اگر خداي نخواسته طغيان كنند، طغيان آنها كشور را به هلاكت ميكشاند. آنهايي كه براي اين كشور دلسوزند، آنهايي كه براي اسلام دلسوزند، آنهايي كه اسلام را نجات دهنده همه بشر ميدانند، بايد به تعليمات اسلام، لااقل به يكي از تعليمات اسلام توجه كنند و آن اينكه إِنَّ الاِْنْسَانَ لَيطْغَي، أَن رَآهُ اسْتَغْنَي. آنهايي كه بعثت را يك بعثت الهي ميدانند و انگيزه بعثت را هدايت همه خلق ميدانند، بايد به غايت بعثت توجه كنند، به انگيزه بعثت توجه كنند كه خود خدا انگيزه بعثت را فرموده است، فرموده است:يتْلُوا عَلَيهِمْ آياتِهِ وَ يزَكِّيهِمْ وَ يعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة. تزكيه براي اين است كه نور هدايت در انسان واقع بشود. تا تزكيه نشديد، طغيان براي شما حاصل خواهد شد. تا تزكيه نشدهايد، علم براي شما خطرناك است، خطرناكتر از هر چيزي. تا تزكيه نشدهايد، مقام براي شما خطرناك است و شما را به هلاكت دنيايي و اخروي ميكشاند. كوشش كنيد كه از اين روزي كه بعثت شروع شده است، از آن وقتي كه بعثت شروع شده است و امروز سالروز اين بعثت بزرگ است و اين نعمت عظيم الهي است، توجه كنيد كه بعثت براي چه بوده، انگيزه بعثت چه بوده است و اگر كسي تخلف كند از انگيزه بعثت چه خواهد شد. انگيزه بعثت تزكيه نفوس بوده است و تزكيه نفوس به اين است كه خودخواهيها برود از بين، خودبينيها برود از بين، رياستطلبيها برود از بين، دنيا طلبيها برود از بين، و به جاي همه، خداي تبارك و تعالي و هواي براي خدا بنشيند. انگيزه بعثت اين است كه حكومت خدا در دلهاي بشر حكومت كند تا اينكه در جامعههاي بشر هم حكومت كند. تا تزكيه در ردههاي بالا حاصل نشود و تصفيه در ردههاي بالا حاصل نشود، اين مملكت و همه ممالكي كه هستند اصلاح نخواهند شد. آنهايي كه اين انقلاب را مفيد ميدانند و اين انقلاب را پشتيباني ميكنند و اين انقلاب را از ملت ميدانند و اين انقلاب را ميخواهند به نتيجه برسد بايد آرامش را به هر نحو كه هست در كشور ايجاد كنند و اين آرامش از رده بالا بايد شروع بشود. مادامي كه در رده بالا آرامش نيست، پايينها آرامش پيدا نميكنند. مادامي كه تزكيه در رده بالا نباشد و تصفيه در رده بالا نباشد و خدا خواهي در رده بالا نباشد و فرار از خود در رده بالا واقع نشود، تزكيه نباشد و خودبينيها به جاي اين تزكيهها باشند و خودخواهيها به جاي تصفيهها باشند، در رده بالا آرامش حاصل نخواهد شد و هرچه فرياد بزنيد كه آتش بس، نخواهد شد.
همه ما مكلفيم به اينكه تزكيه بشويم. بعثت براي تزكيه آمده است. اگر تزكيه نباشد، هر چه در نفس واقع بشود، هر چيزي كه در نفس بيايد، حجاب انسان است. همه مكلفيم كه تزكيه بشويم تا بتوانيم از نور الهي و نور قرآن استفاده كنيم. لكن اين تزكيه براي دولتمردان و ردههاي بالا لازمتر است تا براي امثال ماها. ما اگر تزكيه نشويم، يك حد محدود را به فساد ميكشيم يا خود را به فساد ميكشيم و آنها اگر تزكيه نشوند و خودخواهيها را كنار نگذارند، يك كشور را، بلكه كشورها را، ممكن است به فساد بكشند.
من از همه شما دوستان عزيز آذربايجاني و تبريزي كه در اينجا تشريف داريد تشكر ميكنم كه از راه دور آمدهايد و در اين محل محقر مجتمع شديد و من به شما آذربايجانيها و به شما تبريزيها اميدها دارم. من اميدم اين است كه خود شما در آنجا آرامش را حفظ كنيد و خود شما تزكيه كنيد خودتان را و خود شما براي اسلام و براي پيشرفت مقاصد اسلامي كوشش كنيد. اسلام براي همه است و همه ما بايد از اسلام استفاده كنيم.
* پاورقي:
1 - اين سخنان در تاريخ 11/3/60 ايراد شده است
2 - بخشي از مصرع معروف حافظ شيرازي، "تو خود حجاب خودي حافظ از ميان برخيز".
3- سوره علق، آيه 1: "بخوان به نام پروردگارت".
4 - سوره علق، آيه 6 - 7: "حقا كه آدمي نافرماني ميكند، هرگاه كه خويشتن را بينياز بيند".
5 - سوره نازعات، آيه 24: من پروردگار برتر شما هستم.
*وضع روحي همه انسانها اين طور است كه تا يك استغنايي پيدا ميكنند در مال و علم و مقام، طغيان ميكنند، چون تزكيه نكردهاند خود را. انگيزه بعثت اين است كه بشر را تزكيه كند و از طغيانها نجات دهد
*تزكيه براي دولتمردان، براي سلاطين، براي رؤساي جمهور، براي دولتها و براي سردمداران بيشتر لازم است تا براي مردم عادي
___________________
روزنامه جمهوری اسلامی
صحيفه امام، ج 14، ص 288 تا 392