اپیزود یك
... وقتی كه آسمان كمی بیشتر میبارد و زمین شدیدتر میلرزد، از كوه سیلاب و از «زمین»، آوار بر سر و روی خفته و بیدار فرو میغلطد. فریاد و شیون و زاری به آسمان میرسد و هر صاحب درد و داغی به قصد یاری برمیخیزد و دستی در كار وارد میكند تا شاید از شدّت مصیبت بكاهد و به نحوی از انحاء جبران مافات كند.
رئیس دولت و دولتمردان نیز سحرگاهان آب به صورت زده و نزده در رسیده و چراغ دكّة بازسازی و بهسازی روشن مینمایند و آجر و سیمان و آهن فراهم میآورند و با بذل و بخشش ملوكانه وامها میبخشند و قرضها میدهند تا مبادا كه متّهم به كاهلی و ندانمكاری شوند. این همه در حالی است كه نه در كنده شدن سیل از كوهسار نقشی دارند و نه در جنبیدن زمین، دستی ... بگذریم!
اپیزود دو
... وقتی آسمان دل و جان اهل فرهنگ بر مردم نبارد و قلب صاحب قلم نلرزد، آوار تباهی و سیلاب سیاهی بر سر و روی خفته و بیدار و خرد و كلان هر شهر و آبادی فرو میغلطد. دیوار حرمتها فرو میریزد و جامة ارزشها از اندام مردان و زنان فرو میافتد. عریانی جسم و جان مردمان تمامیّت سیاهی و ظلم جنود ابلیس را به نمایش میگذارد.
بذر خفتة فریب و فتنه میوة تلخ بحران و ابتذال به بار میآورد و امواج حرام و حرمتشكنی آسمان و زمین را چنان از ساكنان زمین بیزار میسازد كه بیقرار و بیتاب طوفان خشم خود را بر مردمان میوزند و خانمانشان را برمیاندازند.
اپیزود سه
... وقتی آسمان تدبیر و خزانة تقدیر دولت خشكیدن گرفت و آتشباد ارز و سكّه از بزرگراه میرداماد به كوچه پس كوچههای فردوسی و ناصرخسرو رسید، در طرفـة العینی سقف رعیّت و خانة اهل فرهنگ فرو ریخت. فریاد و شیون و زاری به آسمان برخاست و هر صاحب درد و داغی ملتهب و منتظر گوش به اخبار و چشم به تدبیرگری مدبّران داشت؛ امّا ...
ناشران به خاك سیاه نشستند. در و بام حافظان و حارسان حریم جان و اندیشة مردمان فرو ریخت، آثار ارزشمند در گنجینهها ماندند. صاحبان قلم و اربابان چاپ و نشر زمینگیر شدند. هیچ كس از جای برنخاست. هیچ چراغ دكّهای برای جبران مافات و بازسازی ویرانهها روشن نشد. هیچ یك از كارگزاران دولتخانه بیمی در دل راه ندادند و هیچ بخششی اتّفاق نیافتاد.
اپیزود چهار
... وقتی خانة دل و جان ویران شود، برای ویران ساختن خانة گِلین و سنگین مردم به هیچ سیلاب و طوفانی نیاز نیست. با دست خود همة دیوارها و حریمهای كشیده شده را از جای برمیكنند؛ حتّی اگر جملة شهر را از انبوه پاسبانان آكنده كنیم.
... وقتی خانة صاحبان قلم و هنر و نشر ویران شود، برای ویران ساختن خانة فرهنگ و ادب مردم به هیچ مهاجم و متجاوز و متجاسری نیاز نیست. این بنا خود از درون روی به ویرانی مینهد.
... وقتی در سحرگاه كنده شدن سیلاب و لرزیدن زمین، صاحبان امضا آب صورت نزده فریادرسی نكنند، شامگاهان بر ویرانهها خیمة ماتم باید زد.
والسّلام علیكم و رحمة الله و بركاته
اسماعیل شفیعی سروستانی