مسلم با صدايى ضعيف گفت: خدا تو را بشارت خير دهد.
حبيب گفت: اگر چه من بعد از تو در همين راهم، ليكن دوست داشتم هر وصيتى دارى از تو بشنوم و به مرحله اجراء گذارم.
مسلم گفت: به راستى كه به اين آقا وصيت مىكنم. با دست اشاره به حسين(ع) كرد. در خدمتش جهاد كن تا مرگت فرا رسد.
حبيب گفت: امرت را به ديده منّت.
و آن گه مسلم رحلت نمود؛ رضوان حقّ بر او باد.(1)
ابن طاووس، على بن موسى، لهوف / ترجمه مير ابو طالبى - ايران ؛ قم، چاپ: اول، 1380 ش. ص144