تا پيش از اين ، او حسين را در كنار خود داشت و فرزندانى كه با جوانمردى تمام با شمشيرهاى آخته خصم را ميراندند اما، ديگر مردى در ميانه ميدان نبود. مردى كه بتوان در گذار از صحنه كربلا بازو در بازوى او انداخت.
از اين رو حركت غمگنانه و در عين حال جوانمردانه زينب(س) در تنهايى آغاز ميشود. با انبوهى از مصيبت ديدگان و افتادگان كه چشم به دستان زينب(س) دوختهاند.
زينب ناگزير به معنيكردن زندگى است واسپس معنى سترگ مرگ كه حسين(ع) بتمامى عهدهدار آن بود.
دخت فاطمه(س)، از همان مسيرى گذشته بود كه حسين(ع) در همه طول حيات تا به مكه و از مكه تا به دشت كربلا پشت سرنهاده بود و فراروى خود يك نشانه داشت ، يك نشان از آزادگى ، همو كه در تمامى دوران زندگى به بالاى بلندش مينگريست، بدو عشق ميورزيد و در كابين خويش، بودن در كنار او را شرط ازدواج با جعفر قرار داده بود.
او ناگزير به مقابله و ادامه راهى بود كه حسين(ع) آغاز كرده بود .
▪️هيهات كه اين راه را با كولهبارى از سختيها ميپيمود تا هم حافظ ياد حسين(ع) باشد و هم حافظ بازماندگانى كه ضربت تازيانهها را تاب ميآورند.