از جمله در روايتي كه از امام چهارم شيعيان حضرت علي بن الحسين... عليهماالسلام، نقل شده، چنين آمده است:
روزي رسول خدا، كه درود و سلام خدا بر او باد، در حالي كه در مسجد نشسته بود و يارانش نيز به گرد او حلقه زده بودند؛ خطاب به آنها فرمود: «اكنون مردي از اهل بهشت بر شما روي مي آورد و از آنچه ذهن او را مشغول داشته پرسش مي كند.» در اين هنگام مردي شبيه مردان مصري وارد شد. او به رسول خدا، صلي الله عليه وآله، سلام كرد و نشست، آنگاه گفت: «اي فرستاده خدا، شنيده ام كه خداوند مي فرمايد: «همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و پراكنده نشويد.» اين ريسماني كه خداوند تعالي به ما امر كرده به آن چنگ زنيم و از آن پراكنده نشويم، چيست؟» پيامبر، صلي الله عليه وآله، دقايقي سرشان را پايين انداخته و سكوت كردند، آنگاه سر خود را بلند كرده و درحالي كه به علي بن ابيطالب عليه السلام، اشاره مي كردند فرمودند: «اين همان ريسمان خداست كه هر كس به او چنگ زند، در دنيا حفظ مي شود و در آخرت نيز هلاك نمي شود.» (با شنيدن اين سخن) آن مرد به سوي علي بن ابيطالب، عليه السلام، شتافت و از پشت سر، آن حضرت را در آغوش گرفت و در اين حال ميگفت: «به ريسمان خداوند و رسول او چنگ زدم.» پس (از اين ماجرا) آن مرد روي خود را برگرداند و (از مسجد) خارج شد. در اين هنگام مردي برخاست و گفت: «اي رسول خدا، آيا خود را به او برسانم و از او بخواهم كه براي من درخواست آمرزش كند؟» رسول خدا صلي الله عليه وآله، فرمود: «اگر چنين كني بهره مند خواهي شد». آن مرد خود را به او رساند و از او خواست كه برايش درخواست آمرزش كند. او در پاسخ آن مرد گفت: «آيا آنچه را كه رسول خدا به من گفت و آنچه را كه من به ايشان گفتم، درك كردي؟» آن مرد گفت: «آري.» پس او گفت: »اگر تو به آن ريسمان چنگ ميزني، كه خداوند تو را بيامرزد، اما در غير اين صورت خداوند تو را نيامرزد.» (اين بگفت) و از آن مرد جدا شد.2
پي نوشتها:
1. سوره آل عمران (3)، آيه 102.
2. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج 36، ص 16 - 15، ح 3.